در این آشفتهبازار داغ انتخابات یکی از طعنههایی که به شکل پرسش، عموما توسط
تحریمیها و آنها که به رویای براندازی یکشبه میاندیشند، مطرح میشود اینکه
«مگر چیزی هم برای از دست دادن مانده؟». اما این فقط طعنه نیست، تلخی گزندهی این
پرسش کام آنهایی که دلسوزانه به این میاندیشند که «چه باید کرد» (یا چه نباید
کرد) را نیز پر کرده است. اما آیا واقعا چیزی برای از دست دادن مانده است؟
پاسخ در یک کلام: خیلی چیزها.
با همهی مشکلات و فجایع و کثافتکاریهایی که در جامعهی ایران ریشه دوانده،
هنوز اقتصاد به طور کامل فرو نپاشیده، هنوز تحریمها «تمام و کمال» (مانند آنچه
بر کره شمالی میگذرد) نشده، هنوز انفجار بمب در مراکز عمومی تبدیل به خبری عادی
برای شهروندان نشده (مانند آنچه در عراق میگذرد)، هنوز حضور نظامیان خارجی در
خیابانها و شهرها تبدیل به صحنهای عادی نشده (مانند آنچه در افغانستان و عراق جریان
دارد)، هنوز گروههای افراطی اسلامگرا جرات این را پیدا نکرده اند که هر روز
شهروندان عادی را قصابی کنند (مانند آنچه در پاکستان و عراق میگذرد)، هنوز جنگ
داخلی بین قومیتها و گرایشات مذهبی مختلف شروع نشده (مانند سوریه)، هنوز قدرتهای
خارجی مانند آمریکا و انگلیس و فرانسه دست به تجهیز نیروهای شورشی و جداییطلب
نزده اند (مانند آنچه در اکثر کشورهای آفریقایی اتفاق افتاده) و هنوز در ذهن
بسیاری از ما ایرانیان، تصویری (هر چند مبهم و گنگ) از آیندهی روشن و زیبا جلوهگر
است.
آن شهروند عزیزی که داروی حیاتی گیرش نیامده و فکر میکند که از این بدتر نمیشود،
آنکه شغلش را از دست داده و فکر میکند از این بدتر نمیشود، آنکه مجبور به ترک
وطن شده و فکر میکند از این بدتر نمیشود، آنکه
در فرودگاههای خارج مثل حیوان باهاش برخورد شده (چون ایرانی بوده) و فکر
میکند که از این بدتر نمیشود، آنکه فرزند عزیزش را کشتهاند و فکر میکند از
این بدتر نمیشود، آنکه از قدرت ساقط شده و فکر میکند از این بدتر نمیشود،...باید
باور کرد که از این بدتر خواهد شد. باید درک کرد که هنوز خیلی چیزها برای از دست
دادن وجود دارد. شکست سیاسی اصلاح گرایان در یک دههی اخیر، کوچکترین اتفاق بدی
است که رخ داده است...باور کنیم که ایران هنوز کلنگی نشده است، اما، اما به راحتی
خواهد شد. باور کنیم که به راحتی ایران به افغانستان، عراق، کره شمالی، و سوریه
تبدیل خواهد شد. و باور کنیم که ما میتوانیم جلوی این کلنگی شدن، جلوی این اسقاط
شدن، و جلوی این نابودی کامل را بگیریم. وقتی به عمق فاجعهی در حال وقوع فکر
کنیم، میبینیم که مجبوریم به قدرت خود باور داشته باشیم، دروغ یا راست، این تنها
گزینهای است که بهترین نتیجه را خواهد داد (هرچند که بهترین نتیجه، تا آن چه که
کف مطلوبیت ما ست فاصله بسیار عظیمی داشته باشد)
مهمترین امر در این راه، جلوگیری از انتخاب شدن سعید جلیلی به عنوان رییس
جمهوری آینده است. فردی که از همین حالا (در سخنانش، در عملکردش، در وابستگیاش به
گروهها و جبههای تندرو، و در رفتار و منش پوپولیستی-انقلابی اش) میتوان دید
چطور ایران را به سمت نابودی کامل پیش خواهد برد. اگر هنوز فکر میکنید از این
بدتر نمیشود و یا چیزی برای از دست دادن نمانده، به کشورهای دور و بر بنگرید و
ببینید که هنوز خیلی چیزها برای از دست دادن مانده.
0 comments:
ارسال یک نظر