۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

شرط‌های دعوت و حمایت از خاتمی


خلاصه‌ی بحث: شاید بتوان در وضعیت فعلی ضرورت نامزد شدن خاتمی برای انتخابات را پذیرفت، اما پرسش این است که آیا او کفایت لازم را نیز دارد؟ پرسشی که جز خاتمی کسی نمی‌تواند و نباید نظر دهد. پرسشی کلیدی که پاسخش مشخص می‌کند آیا واقعا مردم زخم‌دیده و رنج‌دیده‌ی ایران حاضر به حمایت از او هستند یا نه. بدون ارائه‌ی برنامه‌ای شفاف و صریح، خاتمی قادر به جلب حمایت توده‌های مردم نخواهد بود. باور به این که صرف حضور خاتمی می‌تواند نجات‌بخش جامعه از وضع کنونی باشد همانقدر ساده‌لوحانه است که باور کنیم صرف عدم حضور او می‌تواند نجات‌بخش باشد. صرف حضور خاتمی آنقدر اهمیت ندارد که برنامه‌ها و استراتژی‌هایش برای بهبود وضع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی اهمیت دارد. خاتمی به جای ناز کردن و اشارت کردن به مردم برای اینکه از او دعوت کنند که وارد عرصه انتخابات شود، خود باید پیش گام شود و با ارائه برنامه و استراتژی ناز مردم و اعتماد این ملت زخم‌خورده را بخرد. پس سوال اصلی این است که آقای خاتمی، برنامه‌ات چیست؟

فرض اول: دلایلی که آقای محمدرضا جلائی پور در «چهل دلیل در ضرورت نامزدی خاتمی» فهرستی است جامع از دلایلی که افراد و گروهها و جریانهای حامی نامزد شدن خاتمی در انتخابات 92 ممکن است به ذهن‌شان خطور کند. یعنی خارج از این فهرست، ادله‌ی دیگری فعلا وجود ندارد.
فرض دوم: تمام ادله‌ی «چهل دلیل» ضرورت نامزدی خاتمی را به درستی نشان می‌دهند. یعنی «ضروری بودن» حضور خاتمی در انتخابات با مقاله‌ی «چهل دلیل» اثبات شده است.
فرض سوم: برای حمایت از خاتمی در انتخابات علاوه بر ضروری بودن حضورش، نیاز به اثبات «کافی بودن» حضورش نیز هست. یعنی، ضرورت حضور خاتمی کفایت حضور او را الزاما اثبات نمی‌کند. یکی از نتایج این فرض این است که حضور خاتمی در انتخابات تنها هنگامی توجیه سیاسی و اخلاقی دارد که هم ضرورت و هم کفایت حضورش اثبات شود.
فرض چهارم: حمایت قاطع و صریح از خاتمی به نوعی وظیفه‌ی اخلاقی و سیاسی همه‌ی آن شهروندانی محسوب می‌شود که دغدغه‌ی دموکراسی، عدم خشونت گرایی، و آبادانی وطن‌شان را دارند اگر و تنها اگر ضرورت و کفایت حضور خاتمی به شکلی قابل دفاع مستدل گردد.
شاید دو فرض اول محل بحث باشد، اما من با خوانشی همدلانه با جلائی‌پور تمام ادله‌ی او در ضرورت اثبات حضور خاتمی را می‌پذیرم و بحثم را از آن‌جا آغاز می‌کنم که هیچ کدام از «چهل دلیل» در واقع «کفایت» حضور خاتمی را نشان نمی‌دهد و در نتیجه جلائی‌پور و آنان که بر این باورند که خاتمی «باید» نامزد انتخابات شود «باید» نشان دهند که خاتمی کفایت امر را نیز می‌کند.

برای بررسی کفایت حضور خاتمی نیز خارج از ادله‌ی «چهل دلیل» نمی‌روم چرا که آنها را جامع فرض کرده ام. در نتیجه پرسش از کفایت خاتمی را بدین شکل صورت‌بندی می‌کنم:
1-      خاتمی چگونه و با کدام اهرم قدرت سیاسی می‌خواهد احتمال رفع حصر موسوی و رهنورد، کروبی‌ها، و سایر زندانیان سیاسی بعد از 88 را افزایش دهد؟ (ن.ک. دلیل شماره 1) بعید می‌دانم «صرف حضور» یک نفر در راس قدرت بدون خروج از قانون و بدون اعمال خشونت بتواند حتی به شکل نظری احتمال رفع حصر آنان را افزایش دهد. ناظران توجه دارند که هم اکنون تمام اهرم‌های قدرت (به جز مجمع تشخیص مصلحت که عملا قدرتی به جز نق زدن ندارد) و ثروت در دست اقتدارگرایان و نیمه-اقتدارگرایان و سودجویان و شیادین است.
2-      برنامه‌ی خاتمی برای افزایش فرصت‌ها و امکانات دموکراسی‌خواهی دقیقا چیست؟ (دلیل شماره 2) روش اجرای آن‌ها چیست؟ جلائی‌پور بر این باور است که صرف حضور خاتمی امکانات و فرصت‌های دموکراسی‌خواهی را افزایش می‌دهد، اما چرا این گونه است؟ چطور و طبق کدام منطق، حضور فردی که تقریبا هیچ اهرم قدرتی در مقابل اقتدارگرایان ندارد و حتی معلوم نیست که مردم چقدر از او حمایت خواهند کرد می‌تواند «امکانات» و «فرصت‌ها»ی دموکراسی‌خواهی را افزایش دهد؟ به نظر می‌رسد که تنها «امکان»ی که دموکراسی خواهان با نامزدی و عدم رد صلاحیت خاتمی نصیب‌شان می‌شود، فرصتی برای انداختن یک رای درون صندوق است، و حتی اگر بتوان فرض را بر این بگذاریم که رژیم این بار نیز مانند «تمام» انتخابات پیشین دخل و تصرفی در رای مردم نمی‌کند، با در نظر گرفتن سابقه‌ی فعالیت اصلاح‌طلبان و فرد خاتمی زمانی که تقریبا اکثر نهادهای قدرت سیاسی را در دست داشتند (ریاست جمهوری، شوراهای شهر، شهرداری‌ها، مجلس شورای اسلامی) نمی‌توان پذیرفت که آقای خاتمی می‌تواند فردای روز انتخابات امکانات دیگری برای دموکراسی‌خواهان ایجاد نماید. جلائی‌پور و باقی حامیان خاتمی (از جمله خود نویسنده این نوشتار) و شخص خاتمی باید توضیح دهد که این امکانات دقیقا و جزء به جزء چه هستند و چگونه محقق می‌شوند. اینکه «امکانات» و «فرصت»‌های دموکراسی‌سازی با صرف حضور خاتمی محقق خواهند شد همانقدر ساده‌لوحانه و بی‌پایه است که باور کنیم بی‌عملی و قهر سیاسی خود به خود منجر به دموکراسی (یا دست کم منجر به زندگی بهتر) خواهد شد. خاتمی باید برنامه ارائه بدهد.
3-      برنامه‌ی خاتمی برای کاهش بحران‌های اقتصادی چیست؟ (ن.ک دلیل شماره 4) اینکه با روی کار آمدن وی، مدیران و متخصصان رشته‌ی امور را به دست خواهند گرفت خود به خود امری خوب و مفید است، اما اولا این خوب و مفید بودن نسبی است و در صورتی که آن را با وضعیت اسفبار شلم-شوربای احمدی‌نژاد مقایسه کنیم، مسلما داشتن متخصص بهتر است از داشتن رمال و جنگیر و نایبان خود-منتسب امام زمانی در راس امور اقتصادی. ثانیا، کدام منطق به ما می‌گوید که حضور «متخصصان» می‌تواند بیماری فلج‌کننده‌ی اقتصادی این ممکلت را شفا بخشد؟ این «متخصصان» که به سلاح دانش و بینش و دلسوزی مسلح هستند چطور می‌خواهند در برابر سلاح‌های آتشین سپاه و زیاده‌خواهان اقتصادی بجنگند؟ بیماری اقتصادی ایران هزار و یک دلیل دارد، اما یکی از آن دلایلی که بدون رفع آن این بیماری هرگز درمان نخواهد شد حضور انگل‌گونه و همه‌جانبه‌ی سپاه، دلالان اقتصادی، رانت‌خواران سودجو، و کلان-دزدهایی است که همگی به نوعی به قدرت «مافوق» خاتمی و مافوق «نظریه‌های اقتصادی» متصل هستند. خاتمی با کدام استراتژی و کدام اهرم فشار می‌تواند دست نظامیان را در اقتصاد و سیاست کوتاه نماید؟ (دلیل شماره 38) مقایسه کردن دولت هاشمی و خاتمی با دولت احمدی نژاد اصلا درست نیست، چرا که در زمان آن دو اولی سیطره‌ی برادران اساسا قابل مقایسه با دوران احمدی‌نژاد نبود. در نتیجه، خیال این‌که صرف حضور خاتمی و «متخصصانش» می‌تواند اوضاع را به پیش از احمدی نژاد برگرداند، همانقدر خام‌دستانه است باور کنیم فشار اقتصادی بالاخره مردم را به شورش وادشته و رژیم را ساقط خواهد کرد (همان نسخه‌ی معروف که برخی خوش‌نشینان در حمایت از تحریم‌های اقتصادی تجویز می‌کنند). پرسش این است که برنامه‌ی خاتمی و آن متخصصان دلسوز برای کوتاه کردن دست این برادران متصل به مافوق چیست؟
4-      برنامه‌ی خاتمی برای افزایش مشارکت مردم در سیاست‌سازی چیست؟ این‌که صرف حضور او می‌تواند فعال شدن شبکه‌ی اصلاح‌طلبان را در پی داشته باشد (دلیل شماره 7) شاید درست باشد اما جایگاه مردم در این میان چیست؟ جلائی‌پور نیز قطعا باور دارد که مردم برابر با اصلاح‌طلبان نیستند. مردم آن‌هایی هستند که ممکن است به خاتمی رای بدهند، اصلاح‌طلبان آنانی هستند که با حضور خاتمی در ریاست جمهوری می‌توانند قدرت سیاسی را در دست بگیرند. این‌که خود جلائی‌پور اذعان دارد که مشارکت مردم تنها در انتخابات ریاست جمهوری محقق می‌گردد، در واقع ضعف عظیم دم و دستگاه اصلاح‌طلبی به عنوان جریانی که ادعای دموکراسی‌سازی دارد را نشان می‌دهد و نباید به عنوان یک فرصت تلقی گردد. به نظر من بزرگترین اشتباه اصلاح‌طلبان در دوره‌ی خاتمی همین بود که (در عمل) مردم را همان توده‌ای انگاشتند که هر چهار سال یکبار میاید و رای به صندوق می‌اندازد غافل از این که همان مردم با همان رای بعد از هشت سال اصلاح‌طلبی چنان سیلی به صورت اصلاح‌طلبان زدند که ذوق آن حتی خامنه‌ایِ تیزبین را نیز کور کرد تا نبیند که احمدی‌نژاد همان کسی است که بیشترین مخالفت‌ها را با او خواهد کرد و اقتدار او را به بدترین وجه لجن‌مال خواهد نمود. انتخاب احمدی‌نژاد با رای قاطع در سال 84 علیرغم خفتی که دست به دامن هاشمی شدن در پی داشت، باید این موضوع را برای اصلاح‌طلبان روشن می‌کرد که اولا مردم با اصلاح‌طلبان در دو دسته و گروه جدا قرار دارند و تنها وجه اشتراک کوچکی بین آن‌ها وجود دارد، و ثانیا، ارزش مردم صرفا به رای‌ای که در صندوق می‌اندازند نیست، بلکه دموکراسی بر این پایه استوار است که مردم در سیاست‌سازی نقش موثر داشته باشند. اگر حتی قبول کنیم که خاتمی رای قاطع مردم را از آن خود خواهد کرد (دلیل شماره 12) باز هم این پرسش بنیادین پیش می‌آید که فراتر از عدد و رقم، این مردم چه هستند؟ که هستند؟ در کجای بازی سیاست نقش دارند؟ ساز و کار نقش دادن و بها دادن به آن‌ها چیست؟ معلوم نیست چرا باید باور کنیم روی کار آمدن مدیران اصلاح‌طلب (دلیل شماره 30) الزما و ضرورتا برای مردم و دموکراسی‌سازی خوب است؟ معلوم نیست چرا باید باور کنیم که صلاحِ اصلاح‌طلبان، صلاح مردم را نیز به دنبال دارد (دلیل شماره 37)؟ چرا باید باور کنیم که نامزدی خاتمی بیش از آن‌که سود شخصی و جناحی داشته باشد، سود ملی و مدنی دارد؟ البته باور خواهیم کرد، اگر آقای خاتمی برنامه و استراتژی شفاف و مشخص ارائه نماید.
باز هم تکرار می‌کنم که به نظر من استراتژیک‌ترین و مهم‌ترین اشتباه اصلاح‌طلبان که ظهور پیروزمندانه‌ی احمدی‌نژادی را در پی داشت، این بود که مردم را در ساختار سیاسی، در تصمیم‌های سیاسی و در تعیین سرنوشت اجتماعی و اقتصادی خود شرکت ندادند و دولت خواست نقش قیم را برای آن‌ها بازی کند در حالی که این قیم خودش را نمی‌توانست سرپا نگه دارد. اتفاقا این‌که جلائی‌پور (و قطعا بسیاری از اصلاح‌طلبان) بر این باورند که «اصلاحات از بالا» «اصلاحات از پایین» را تقویت می‌کند (دلیل 35)، نشانه‌ی مرض اصلی اصلاح‌طلبان است: آن‌ها مردم را می‌خواهند تا حکومت توجیهی داشته باشد برای کنش‌هایش، نه این‌که دولت را می‌خواهند برای اینکه حاصل کنش مردم است. مردم خمیر نیستند که دولت با آن فیگور روشن‌گرانه و اصلاح‌طلبانه‌اش آن‌ها را شکلی «صحیح» در آورد. تجربه‌ی 84 نشان داد که مردم، دولتی که به عرش برده اند را به راحتی و با خشنودی به ته چاه فاضلاب می‌اندازند. چطور است که رای مردم به خاتمی، رای و نظر اصلاح‌طلبان تلقی می‌گردد، اما رای همان مردم به احمدی‌نژاد پوپولیستی و از روی حماقت و سادگی آن‌ها تلقی می‌شود؟ اگر خاتمی به هر دلیلی (اعم از عدم توانایی یا وجود دست‌های فراقانونی یا چه و چه) قرار نیست ساز و کاری را فراهم سازد که مشارکت مردم در سیاست‌سازی افزایش یابد، این پرسش پیش می‌آید که چرا نباید بار دیگر به کسی رای بدهند که دست کم مشروعیت خود-منسوب خامنه‌ای را به چالش بکشد؟ آقای خاتمی شما از هم اکنون که به نامزدی انتخابات می‌اندیشید باید به فکر آن ساز و کار سیاسی باشید، وگرنه بعید نیست بعد از چهار سال ریاست جمهوری شما، مردمِ دوباره عاصی شده از سیاست‌های اصلاح‌طلبی، خود امام زمان را به زور به ظهور برسانند تا بر آن‌ها «به شایستگی» حکومت نماید.
5-      (ن.ک. دلیل شماره 9) ادعای این‌که «شکاف و حذف جریان احمدی‌نژاد از بدنه‌ی اجرایی کشور شاید فرصت‌هایی را برای اصلاح‌طلبان بسازد» و در نتیجه «حضور بهتر از عدم حضور است» همانقدر صحیح است که ادعا کنیم « شکاف و حذف جریان احمدی‌نژاد از بدنه‌ی اجرایی کشور شاید تهدید‌هایی را برای اصلاح‌طلبان بسازد» و در نتیجه در آن وانفسای پرهیاهو «عدم حضور بهتر از حضور» است. پرسش اینجاست که خاتمی و حامیان او دقیقا با کدام ابزار سیاسی، با کدام پشتوانه سیاسی و با کدام استراتژی قرار است از «فرصت‌های احتمالی» حاصل از تنش میان دو گروه از اقتدارگرایان استفاده کنند؟ بار در نظر گرفتن روحیه‌ی خاتمی و این‌که خاتمی مانند میرحسین و کروبی نیست، چرا باید باور کنیم که خاتمی می‌تواند، یعنی جرات و عرضه اش را دارد که از آب گل‌آلودی که از جنگ گرگ‌ها به راه خواهد افتاد، ماهی بگیرد؟ این‌که شهر شلوغ می‌شود و پس هر کاری می‌توان کرد، درست است، اما باید توجه داشت که شلوغی شهر اتفاقا بهترین فرصت برای جمع کردن تتمه‌ی اصلاح‌طلبی از صحنه نیز هست. همانطور که جنگ هشت ساله و شلوغی کشور در گوشه و کنار بهترین فرصت برای قلع و قمح مخالفان قانونی رژیم شد. آقای خاتمی، لطفا استراتژی خود برای ماهی گرفتن از آب گل‌آلود را بیان کنید تا کفایت شما و راه و روش شما را ارزیابی کنیم.
6-      آیا مواضع کواکبیان و سایر اصلاح‌طلبانی که آهسته و زیرپوستی بر طبل انشعاب می‌کوبند، به دلیل عدم حضور بزرگتری مثل خاتمی است یا از خلق و خوی فرصت‌طلبانه‌ی آن‌ها و عدم کفایت سیاست‌های اصلاح‌طلبی موجود است؟ (ن.ک. دلایل 13 و 14) علت البته می‌تواند هر دو مورد باشد، اما نکته اینجاست که اگر عدم رضایت از منش اصلاح‌طلبی خاتمی سبب شده که امثال کواکبیان مستقل اقدام نمایند، چگونه صرف حضور خاتمی می‌تواند این مشکل را حل کند؟ اگر خاتمی نمی‌تواند این «جریان» به ظاهر یکپارچه‌ی اصلاح‌طلبی را هم اکنون مدیریت کند، چگونه می‌خواهد فردای انتخابات با این جماعت (که کنش‌هایشان «به اقتضای زورِ قدرت حاکم» تغییر جهت بنیادین می‌دهد) مدیریت کشور را در دست بگیرد؟ در واقع در این‌جا مشکل خود خاتمی و منشی است که او در جریان اصلاح‌طلبی تزریق کرده است، منشیِ سرشار از گرایشاتِ «باری به هر جهتی» و سر تعظیم کردن تا جایی که گردن هنوز نشکسته است. این مشکل اتفاقا تا حدی جدی است که نمی‌توان بدون دلیل پذیرفت که «بدنه‌ی اجتماعی حامی سبزهای اصلاح طلب» به شکلی اتوماتیک در حمایت از خاتمی متحد و منسجم خواهد شد (ادعای شماره 14). شکل‌گیری بدنه‌ی جنبش سبز در سال 88 نه صرفا به دلیل کفایت اصلاح‌طلبان که به خاطر عدم کفایت احمدی‌نژاد (و صد البته جربزه‌ی موسوی و کروبی) بود. اما متاسفانه یا خوشبختانه خاتمی، موسوی نیست و نیز این شگرد (انتخاب بد، همواره بهتر از انتخاب بدتر است) دیگر چندان هم جواب نخواهد داد چرا که اولا «واضع و مبرهن» نیست که خاتمی بد است و غیر-خاتمی بدتر، و ثانیا اگر هم اینطور باشد باید پذیرفت که در واقعیت ما انسانها نه الزاما بر اساس «بهترین» گزینه که بر اساس «ممکن‌ترین» گزینه تصمیم‌گیری می‌کنیم. در نتیجه خاتمی برای جذب بدنه‌ی جنبش سبز باید برنامه ارائه کند و نه صرفا خودش را.
7-      (ن.ک. ادعاهای شماره 16 و 21) خاتمی چه برنامه‌ای برای جذب اعتماد چند بار از دسته رفته‌ی تحریمی‌ها و بی‌تفاوت‌ها دارد؟ البته سرشکستگی افتضاح 88 دلیل بی‌کاری و انفعال نمی‌تواند باشد، اما این در صوتی درست است که خاتمی برنامه‌ی دقیق و شفاف برای جلب توجه و اعتماد میلیون‌ها ایرانی بدهد که در 88 دیدند که نوشیدن آب توسط رژیم بعد از خوردن رای و خون مردم چندان هم کار دشواری نیست (هرچند که کار مورد علاقه‌ی رژیم هم نباشد، اما ابائی از انجام آن ندارد). آقای خاتمی، لطفا پیش از انتخابات برنامه‌تان برای جلب اعتماد مردم را ارائه دهید تا آن را ارزیابی کنیم. این جلب اعتماد دو سویه‌ی مختلف دارد: اول اینکه مردم نیاز دارند تا حدی مطمئن شوند که رای‌شان خورده نمی‌شود، و دوم این‌که اگر خورده شد آن حزب و آن فردی که به شکل غیر مستقیم شرایط این حق کشی را فراهم آورده به راحتی کوتاه نیاید. آیا خاتمی می‌تواند چنین تضمینی بدهد و چنین اعتمادی جلب کند؟ این قابل قبول نیست که صرف حضور خاتمی احتمال مهندسی انتخابات را کاهش می‌دهد، گواه این امر این که آیا حضور خاتمی، موسوی، کروبی، و هاشمی توانست جلوی مهندسی انتخابات در 88 را بگیرد که حالا خاتمی یکه و تنها بتواند این کار را بکند؟
8-      اینکه خاتمی نقطه ضعف اخلاقی خاصی ندارد (دلیل شماره 20) چندان هم قابل پذیرش نیست: آخرین اشتباه اخلاقی ایشان مخفیانه رای دادن در انتخابات مجلس بود در حالی که همان زمان خرد جمعی اصلاح‌طلبان و خیلی از مردم بر این بود که نباید رای داد. اما این چندان مهم نیست به شرطی که خاتمی رسما و کاملا شفاف اعلام کند که برای بی‌اخلاقی‌های رواداشته شده به موسوی و کروبی و خانواده‌هایشان، و مردم بی گناه و روشنفکران زندانی بعد از 88 چه برنامه‌ای دارد. درست است که خاتمی مسئول آن بی‌اخلاقی‌های زشت و تبهکارانه نیست، اما این انتظاری کاملا به جاست که خاتمی در عوض اشتباهات بسیاری که در گذشته کرده، مرهمی بر زخم‌های عمیق این افراد بگذارد. شرمندگی دوباره و چندباره‌ی این «سردار شرمندگی» هیچ خریداری بین مردم ندارد، در عوض بخشی از کاهلی‌ها و سستی‌ها و عدم حساسیت‌های او و سیستم اصلاح‌طلبان تا حدی بخشیده خواهد شد اگر بتواند از شرمندگیِ آسیب‌دیدگان کودتای 88 بیرون بیاید. پس سوال این است که برنامه‌ی خاتمی (در حد و حدود خودش البته) برای احقاق حقوق انسانی و سیاسی پایمال شده بعد از 88 چیست؟
9-      (ن.ک. دلیل 27 و 28) برنامه‌ی خاتمی برای کاهش تحریم‌های اقتصادی و تهدیدهای نظامی چیست؟ این درست است که صرف عوض شدن دولت و روی کار آمدن اصلاح‌طلبان می‌توان نسیم خنکی باشد بر تب جنون‌وار تحریم و جنگ، اما نکته اینجاست که اکنون آمریکا که در واقع همه‌کاره‌ی غرب در ارتباط با ایران است به درستی می‌داند که تصمیم نهایی نه با دولت که با شخص خامنه‌ای است. در نتیجه روی کار آمدن اصلاح‌طلبان صرفا در کوتاه مدت موجب اندکی فروکش کردن شعله‌های خشم بین‌المللی علیه ایران باشد اما بالافاصله پس از آن سرشاخ شدن جمهوری اسلامی با غرب با شدتی بیشتر حتی دنبال خواهد شد. آقای خاتمی چطور می‌خواهد وزارت امور خارجه و تیم سخنگوی هسته‌ای ایران (دو قطب اصلی ارتباطات بین‌المللی جمهوری اسلامی با جهان خارج) را هدایت کند در حالی که هر دو قطب توسط سپاه و خامنه‌ای قبظه شده است؟ برنامه‌ی خاتمی برای برون رفت از بحران فعلی چیست؟ خاتمی دیگر نمی‌تواند مانند سال 82 بدون هماهنگی با خامنه‌ای به غرب امتیاز بدهد چرا که امروز حتی احمدی نژاد نیز در موضوع ارتباطات خارجی آنقدر بی‌اهمیت و بی اثر شده است که وعده‌های مذاکره با آمریکایش هیچ خریداری ندارد و طرف صحبت آمریکا و متحدانش فقط و فقط خامنه‌ای است. خاتمی چطور می‌خواهد آن دو نهاد را از زیر چمبره‌ی قدرت خامنه‌ای و سپاه برهاند؟ این موضوع دیگر باید بر همگان روشن شده باشد که آمریکا هیچ مذاکره‌ای (اگر هم مذاکره‌ای صورت بگیرد) بدون اذن خامنه‌ای را مقبول نمی‌داند. آقای خاتمی لطفا برنامه ارائه بدهید تا ببینیم آیا شما واقعا می‌تواند ایران را از مهلکه‌ی خطرناک بین‌المللی نجات بدهید یا خیر. جامعه‌ی بین‌المللی بیش از آن‌که حضور طنازانه‌ی شما را بخواهد، تضمینی می‌خواهد مبنی بر اینکه ایران تهدیدی برای منطقه و جهان محسوب نمی‌شود و کلید این امر در دست آقای خامنه‌ای است؛ آیا شما می‌توانید چنین تضمینی بدهید؟
10-  اگر طبق دلیل شماره 35، نامزدی خاتمی با تشکلات و حرکت‌های متکثری چون «کمپین یک میلیون امضا»، «نقد گذشته»، «كار تئوريك»، «کمپین ضد حجاب اجباری»، «فعالیت‌های حقوق بشری» و «ديده‌باني جامعه‌ی مدني» لطفا آقای خاتمی مواضع خود را دقیق و شفاف نسبت به هر کدام از این نهادها و جنبش‌ها مشخص نماید. به قول نامجو، کلی‌گویی آفت ذهن است. حرف‌های قلمبه سلمبه (مانند حقوق بشر و جامعه‌ی مدنی) به هیچ کاری نمی‌آید الا نشخوار کردن در چندین کتاب و مجله و نشریه و روزنامه آن هم توسط کسانی که خود باوری عملی به آن‌ها ندارد. حرف کلی قابل قبول نیست، آقای خاتمی لطفا مواضع خود را شفاف و دقیق و صریح و پیش از نامزدی نسبت به جنبش‌ها و حرکت‌های چند ساله‌ی اخیر بیان کنید. به ویژه در مورد کمپین یک میلیون امضا، کمپین ضد حجاب اجباری و نقد گذشته (که شامل دوران «طلائی امام» نیز می‌شود) مواضع خود را بی رو دربایستی به اطلاع برسانید تا ما آن‌ها را ارزیابی کنیم.
11-  ممکن است این تصور پیش آید که در تمام این نوشته من به دنبال تضمینی از طرف خاتمی بوده ام تا حمایت خود را مشروط به آن کنم. یا شاید دنبال قهرمانی می‌گشته ام که سرخوردگی تاریخی خودم و ملت ایران را به واسطه‌ی معجزه‌ای درمان کند. هرگز چنین نبوده. بر عکس، آن‌چه از خاتمی در اینجا خواسته ام نه تضمین، که برنامه و استراتژی مشخص است. آنچه من از آقای خاتمی خواسته‌ام و فکر می‌کنم حق سیاسی تمام شهروندان محسوب می‌شود، تعیین شفاف مواضع اش است: تبیین کلیات برنامه‌اش برای بیرون بردن کشور از بحران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی. کارکرد این تبیین استراتژی این است که ارزیابی و نقد میشود و معیاری میشود برای تصمیم‌گیری در مورد حمایت از او. تضمین در دنیای سیاست معنای چندانی ندارد، اما قرارداد اجتماعی بدون اعتماد برای انتقال قدرت به دیگری ممکن نیست و اعتماد سیاسی عموما از راه قول و عمل پدید می‌آید نه بر اثر کشمکش دائم بر سر قدرت و زورآزماییِ خیابانی. در نتیجه، خواست من از خاتمی این است که او اعتمادسازی کند (نه با موج سواری و سبز بازی، که با بیان صریح برنامه و استراتژی‌هایش) تا من در یک قرارداد دو طرفه قدرت خود را (به اندازه‌ی همان یک رای) به او واگذار کنم. من به هیچ وجه دنبال قهرمان نمی‌گردم (و اگر هم بگردم، خاتمی قطعا در آخرین رده‌ی جدول قهرمانان سیاسی من خواهد بود)، بلکه من به دنبال فردی شایسته میگردم که قدرت سیاسی خود را به او واگذار نمایم و تا هنگامی که خاتمی برنامه و استراتژی‌اش در مقابله با ظلم همه‌جانبه‌ی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی را علنا اعلام نکند، حاضر به حمایت از او نیستم. به هیچ وجه هم توقع ندارم که خاتمی در چهار سال آینده ریشه این ظلم‌ها را بخشکاند، بلکه توقع دارم (و فکر می‌کنم این هم از حقوق سیاسی هر شهروند محسوب می‌شود) که خاتمی پس از چهار سال نیاید و با چشمان گریان بگوید که شرمنده ام. شرمندگی او نه به درد من می‌خورد و نه به درد هیچ بنی بشر دیگری. شرمندگی او فقط نمکی خواهد بود بر زخم‌های این ملت بدبخت رنجور. خاتمی اگر حتی ذره‌ای وضع موجود را بهتر کند، قطعا مورد حمایت من و بسیاری دیگر خواهد بود. اما عدم ارائه برنامه و استراتژی و صرف حضور داشتن به هیچ وجه کفایت او در این امر را نشان نمی‌دهد. به نظرم باور به این‌که صرف حضور خاتمی می‌تواند به سود جامعه باشد همانقدر ساده‌لوحانه است که باور کنیم صرف عدم حضور او می‌تواند سودمند باشد. چگونگی حضور او قطعا با اهمیت‌تر است.

لب کلام این‌که صرف حضور خاتمی آنقدر اهمیت ندارد که چگونگی حضور او مهم است. خاتمی باید کفایت خود را به اثبات برساند. اگر طبق ادعای جلائی‌پور بپذیریم که گذشته‌ی خاتمی و اصلاح‌طلبان نمی‌تواند معیاری برای تصمیم‌گیری در مورد انتخابات آینده باشد (که هست)، اما باید گفت که وضع خاتمیِ فعلی و خاتمیِ آینده نمی‌تواند ملاک حمایت از او نباشد. به بیان دیگر، خاتمی بدون مواضع شفاف، بدون برنامه‌ی دقیق و صریح و شفاف در مواردی که ذکر شد، هیچ تفاوتی با ناطق نوری و حتی کواکبیان ندارد. اینکه بگوییم خاتمی بد است اما غیر-خاتمی قطعا بدتر است دو اشکال بزرگ دارد: اول اینکه این نسبت ممکن است درست نباشد زیرا بدون دانستن برنامه‌ی خاتمی برای آینده نمی‌تواند قطعا گفت که او بهترین گزینه است. چه بسا قالیبافِ فرصت‌طلب و موزی برنامه‌های بهتری برای آینده‌ی ایران و ایرانیان داشته باشد. دوم این‌که شاید انتخاب خاتمی بهترین گزینه‌ی موجود باشد اما از آن‌جا که (طبق مطالعات روان شناختی و اقتصادی) تصمیم‌سازی معقول بر اساس سود و زیان نسبت به وضع فعلی صورت می‌گیرد تا بر اساس نتایج مطلق نهایی (یعنی اینکه در اتخاذ تصمیم معقول در موقعیت‌های سیاسی و اقتصادی، انسان‌ها معمولا به جای اینکه ببیند و محاسبه کنند که در آخر کار چقدر سرمایه در دستشان می‌ماند، نگاه می‌کنند ببینند چقدر ضرر و زیان خواهند کرد به نسبت وضعیت قبل از اتخاذ تصمیم)، در نتیجه باید دید مردم با حمایت از خاتمی چه ریسکی می‌کنند. از مردم خواسته شده است که بار دیگر به رژیم، به انتخابات، به اصل جمهوری اسلامی، به اصول اصلاح‌طلبی، و به خرد جمعی اصلاح‌طلبان اعتماد کنند و از خاتمی حمایت کنند، در عوض خاتمی چه به میدان می‌آورد؟ آن هزینه‌ی گزافی که مردم با رای خود می‌پردازند (و رژیم قطعا فردای انتخابات در بوق و کرنا خواهد کرد) با چه سودی قرار است جبران شود؟ بی دلیل نیست که مردم می‌پرسند «رای بدهند که چه بشود» این از بیشعوری و کم خردی مردم نیست، این از عدم رشد سیاسی آن‌ها نیست. یکی بیاید جواب آن‌ها را به زبان ضرر و فایده بدهد و آن یکی باید خود خاتمی باشد و باید آن ضرر و فایده را در قالب برنامه و استراتژی بیان کند و حتما به پرسش‌هایی پاسخ دهد که ذهن مردم را مشغول کرده است.

اگر خاتمی برنامه‌ای دارد که ظلم و ستم سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی را کاهش دهد، من قطعا از او حمایت می‌کنم.

0 comments:

ارسال یک نظر